هرگز فراموش نمی کنم
سخنانی راکه از چشمان تو شنیدم
می گویند چشمها هرگز دروغ نمی گویند
اما من شیرین ترین دروغ ها را از چشمان تو شنیدم
آن هنگام که می گفتند:
«دوستت دارم»
تو بزرگ بودی
آنقدر بزرگ
که رویاهای من در سرزمین خیال تو
قاصدکی بیش نبود
بزرگ بودی و دست نیافتنی
و من می دانستم
در دست نیافتنی ها
عظمتی ست پرستیدنی..
زندگی با تو خاطره ای برای من نبود
خاطره های با تو تمام زندگی من است...
زیر نگاه پاییزی تو
من چونان برگی افتادم
و از آن روز
زیر پای رهگذران خرد می شوم
نگاه تو گرمترین نگاه دنیاست برای من
حرفهای تو شیرین ترین حرفهاست برای من
قلب تو مهربانترین قلبهاست برای من
صدای تو شیواترین صداهاست برای من
وجودت مرهمی است برروی رنج های کشیده من
وجودت گرمایی است برای قلب همیشه یخ زده من از بیوفاییها ونامردیها
دوستت دارم ای همیشه با من
Please Click on the Picture to hear the song
تاریخچه نوروز
طبق عقاید زرتشت، ماه فروردین ( اولین ماه تقویم شمسی ایرانیان) به فراوشی (سرزندگی) اشاره دارد که دنیای مادی را در آخرین روزهای سال دچار تحول می کند. بنابراین، زرتشتیان، ده روز را برای اینکه روح نیاکان خود را شاد کنند، گرامی می دارند ممکن است این سنت که، بعضیها قبل از نوروز به گورستانها میروند، ریشه در این باور داشته باشد. قصههای دیگری در مورد مبدا نوروز نقل شده است. یک روایت این است که کیاخسرو، پسر پرویز بردینا، به تخت سلطنت نشست و ایرانشهر را به اوج شکوفایی خود رساند
روایت دیگر آنکه در این روز خاص (اول فروردین) ، جمشید، پادشاه پیشدادی، بر روی تخت طلایی نشسته بود در حالیکه مردم او را روی شانههای خود حمل میکردند. آنها پرتوهای خورشید را بر روی پادشاه دیدند و آن روز را جشن گرفتند.
روایتی دیگر به سلیمان برمیگردد که حلقه خود را گم کرد و در نتیجه حکومت خود را از دست داد. بعد از اینکه چهل روز به دنبال آن گشت، حلقه خود را یافت و دوباره به حکومت رسید. از این رو، مردم در آن روز فریاد برآوردند که، نوروز (روز نو) آمده است
در زمانهای قدیم، جشن نوروز در اولین روز فروردین (۲۱ ژانویه) شروع میشد، ولی مشخص نیست که چند روز طول میکشیده است. در بعضی از دربارهای سلطنتی جشنها یک ماه ادامه داشت. مطابق برخی از اسناد، جشن عمومی نوروز تا پنجمین روز فروردین برپا میشد، و جشن خاص نوروز تا آخر ماه ادامه داشت. شاید بتوان گفت، در طی پنج روز اول فروردین جشن نوروز جنبه ملی و عمومی بود، در حالیکه طی باقیمانده ماه، هنگامیکه پادشاهان مردم عادی را به دربار سلطنتی میپذیرفتند جنبه خصوصی و سلطنتی داشت
اگه یکی رو دیدی که وقتی داری رد می شی بر می گرده و نگات می کنه بدون براش مهمی
اگه یکی رو دیدی که وقتی داری میوفتی بر می گرده و با عجله می یاد سمتت بدون براش عزیزی
اگه یکی رو دیدی وقتی داری می خندی بر می گرده و نگات می کنه بدون واسش قشنگی
اگه یکی رو دیدی وقتی داری گریه می کنی بر می گرده و میاد باهات اشک می ریزه بدون دوست داره
اگه یکی رو دیدی وقتی داری با یکی دیگه حرف می زنی ترکت می کنه بدون عاشقته
اگه یکی رو دیدی وقتی داری ترکش می کنی برات فقط سکوت می کنه بدون دیوونته
اگه یکی رو دیدی که ازنبودنت داغون شده بدون براش همه چی بودی
اگه یکی رو دیدی که یه روز از بی تو بودن می ناله بدون بدونه تو می میره
اگه یکی رو دیدی که بعد رفتنت لباس سفید پوشیده بدون بدون تو مرده
اگه یه روز دیدیش که یه گوشه افتاده و یه پارچه سفید روش کشیدن بدون واسه خاطر تو مرده...
کاش می شد که نرفت | |
کاش می شد که نرفت و بسازیم خانه ای با گل دل کشور عشق کجاست؟ صحبت از رفتن و بیزاری نیست پای رفتن لنگ است جای ماندن اینجاست فکر فردا باشیم حاصل ما اینست کاش می شد که نرفت وزمان را بوسید و زمین راپوشید. |
بعضی وقتا باید.... | |
بعضی وقتا باید عاشق شد و گریه کرد بعضی وقتا باید کور شد و فیلم بازی کرد بعضی وقتا باید مهربون شد و ایثار کرد بعضی وقتا باید جدی شد و دادوهوار کرد بعضی وقتا باید عاقل شد و نکته دانی کرد بعضی وقتا باید دیوانه شد و آزادی کرد بعضی وقتا باید شادمان شد و پایکوبی کرد بعضی وقتا باید غمگین شد و زاری کرد بعضی وقتا باید بچه شد و بازی کرد بعضی وقتا باید بی خیال شد و همینجور تماشا کرد بعضی وقتا باید.... |