یادته اون روزی که چشمامو باز کردم و چشات از خوشحالی می درخشید یادته به آغوش کشیدمت و از اون روز دعات شد خوشبختی من یآدته شب بیدار می شدی و توی تاریکی شب رد پای نمناکم رو دنبال می کردی شش دنگ حواست به این بود که غم کوچولویی تو دلم نباشه یادته تو جاده های زندگی و باور عشق پابه پام اومدی و باور کردن عشق رو با شکستن احساس کردی یادته هر چی استواری قامت عشقمون بیشتر می شد سنگینی مشکلات بیشتر می شد یادته اون روز دستو گرفتی و بهم نوشتن کلمه عشقو و عاشقی رو یادم دادی آرزو می کردی یه روز باتموم وجودم عشقو بفهمم آره پابه پام اومدی با خنده هام خندیدی و با گریه هام و غم هام زار زدی یادم دادی بهت تکیه کنم و ازم خواستی سنگ صبورت باشم اما درست نیمه راه جایی که بهت احتیاج داشتم رهام کردی فکر نکردی اگه قامت استوارت رو از پشت کم جونم کنار بکشی زمین می خورم و زیر بار مشکلات له می شم فکر نکردی کوچولوی تپل و عاشق تو بقیه داستان زندگیشو واسه کدوم سنگ صبور تعریف کنه ؟ بهم نگو اشتباه می کنم بهم نگو مجبور بودی باید می رفتی تازه اگه اینجوری ام باشه چرا یادم ندادی چه جوری نبودنت رو تحمل کنم ؟!چرا؟!!!!
K&N
salam kamran jo0n az inke man wblagato didam khioye khoshlal shodam berasti ghashanghe enshanla hamishe movafag bashidosted daram
سلام کامی
خیلی باحالو جالب و عالی بود
بهتر از این نمیشد با امید موفقیت همیشه خوش باش بای
سلام کامی خوبی .بابا یه کم این وبلاگتو تغییر بده مردیم از بس که تکراری ببینیم.
salam..kasi az kami khabar nadare?